اخلاق/ اخلاق در خانه/جلد دوم/ جلسه نهم


بحث درباره ی فضائل و رذائل بود كه بعضي از آنها را عنوان كردم. بحث رسيد به فضيلت يقين كه درباره‌اش في‌الجملة صحبت شد. سپس درباره ی يكي از اضداد اين فضيلت، يعنعي جهل صحبت شد. و از بحثها فهميديم كه جهل، مخصوصاً جهل مركّب، رذيله ی بزرگي است. رذيله ی خطرناكي است.

 

وسواس يا ديوانه

بحث امروز درباره ی ضدّ دوم يقين است و آن «وسوسه» است، كه به صاحب آن وسواس مي‌گويند. وسوسه ضدّ يقين است، و يك رذيله ی بسيار بزرگي است. اين رذيله از رذيله ی جهل خيلي مهمتر است. دنيا و آخرت انسان را تباه مي‌كند. انسان را به بدبختيها مي‌كشاند. چه بسيار از خانواده‌ها را كه از هم پاشانده است، و منجر به طلاق، منجر به بدبختيها و منجر به عقده‌ها براي بچّه‌ها شده است. چه بسا كه اين رذيله، افراد را از جامعه مطرود كرده و يك حالت گوشه‌گيري به او داده است؛ و اگر اسم آن را به جاي وسواسي، ديوانگي بگذاريم، اشتباه نكرده‌ايم. وسواس يعني ديوانه.

مرحوم ثقة‌الاسلام كليني(ره) در جلد اول اصول كافي، در باب عقل و جهل چنين نقل مي‌كند: كسي آمد خدمت امام صادق سلام‌الله عليه و از عقل كسي تعريف كرد؛ در ضمن تعريف گفت: يابن رسول الله! اين فرد در وضو و نماز وسواس است. حضرت فرمودند: عجب عاقلي است كه تابع شيطان است و به اندازه‌اي تبعيّت او از شيطان معلوم است كه اگر از خودش بپرسند كه كارهاي تو كارهاي عاقلانه است يا كارهاي شيطاني، خودش هم مي‌گويد كارهاي شيطاني[1].

سه بحث درباره ی وسواسي به طور فشرده بايد بكنيم. يكي معناي وسوسه و اقسام آن. يكي هم اينكه وسوسه از كجا سرچشمه مي‌گيرد؛ و يك بحث هم اينكه اين صفت و رذيله ی خطرناك را چطور بايد معالجه كرد.

 

 

 

 

پي نوشت ها:

 

[1]. اصول كافي، جلد 1، صفحه ی 19.